کد مطلب:93717 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:472

مفهوم تقوی در روایات











پس از روشن شدن حقیقت تقوی در لغت و قرآن به سراغ روایات اهل بیت علیهم السلام می رویم، زیرا آنها آگاهترند به آنچه در خانه آنها نازل شده كه: (اهل البیت ادری بما فی البیت) آن خانه و بیتی كه سرچشمه زلال معارف است، چون محل نزول وحی و رفت و آمد ملائكه بوده است، (مهبط الوحی و مختلف الملائكه) برای نمونه، 6 روایت را متذكر می شویم:

1- سئل الصادق (ع) عن تفسیر التقوی: «قال (ع): ان لا یفقدك الله حیث امرك و لا یراك حیث نهاك»[1] یعنی جاهائی را كه خداوند ترا امر كرده محل وجدان تو، و جاهائی را كه نهی كرده محل فقدان تو باشد و به عبارت ساده تر، هر جا كه: می خواهد تو باشی باش، و هر جا كه نمی خواهد مباش، امام صادق (ع) رئیس مذهب ما همانگونه كه خود در این روایت می فرماید، در مرحله عمل همچنین كردند، در روایتی است كه امام (ع) بر طبق مصالحی به مجلس شخصی شرفیاب

[صفحه 27]

شدند، در آن مجلس فردی آب طلب نمود، و میزبان جام شراب به دست او داد، ناگهان حضرت از جا برخاستند و سخنی به این مضمون فرمودند: اینجا جای من نیست، زیرا خداوند دوست ندارد من در مجلسی كه مورد نهی اوست، باشم و بر طبق همین روایت فقهاء فتوی به حرمت رفتن در مجلس معصیت می دهند و حتی نماز را در همچو مجلسی هم باطل می دانند.

2- قال علی (ع): «من ملك شهوته كان تقیا»[2] - كسی كه مالك شهوت خود باشد، متقی است، یعنی متقی كسی است كه: بتواند قوه شهوانی خود را تحت اختیار خود گیرد و هیچ موقع مغلوب آن نشود، همانطور كه انسان مالك و غالب بر اموال خود است، نه مغلوب آن.

3- قال علی (ع): «المتقی من اتقی الذنوب»[3] - متقی كسی است، كه: از گناهان بپرهیزد و پروا داشته باشد و پرده عصمت، بین خود و خدا را ندرد.

4- قال رسول الله (ص): «تمام التقوی ان تتعلم ما جهلت و تعمل بما علمت-» حقیقت كمال تقوی این است كه هر چه را نمی دانی یاد بگیری، زیرا جهل عذر نیست، و در روز جزا در جواب كسی كه می گوید جاهل به احكام بودم خطاب می شود (هلا تعلمت) چرا یاد نگرفتی؟ علاوه بر اینكه بر توشه علم می افزائی باید به آنچه انباشته ای عمل كنی والا برف انبار كردن و عالم بی عمل بودن مثل درخت بی میوه است (العالم بلا عمل كالشجر بلا ثمر) و به تعبیر قرآن (كمثل الحمار یحمل اسفارا) به الاغی می ماند كه بر پشت آن كتاب انباشته شده، و چه بسا نمی داند بر روی او چه چیزی سنگینی می كند.

5- قال علی (ع) فی خطبه 16 نهج البلاغه: الا و ان الخطایا خیل شمس

[صفحه 28]

حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فی النار، الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنه. حضرت در این عبارات با تشبیه خود تعریف تقوی را مشخص می كنند: اول وضعیت خطایا و غیر متقین و سپس تقوی و متقین را مشخص می كنند و چقدر زیبا ترسیم می نمایند، می فرمایند: آگاه باشید كه معاصی مانند اسبهای سركش لجام گسیخته است كه بر آنها اهل خطا و گنهكاران سوار شده، و سرانجام سواران خود را به آتش می اندازند، و در مقابل، تقوی و پرهیزگاری مانند شترهای رامی است، كه: مهارشان به دست سواران آنهاست و سواران آنها صاحبان تقوایند، و عاقبت این مركب ها سواران خود را به بهشت وارد می كنند.

6- سئل امام المتقین علی بن ابیطالب (ع) عن التقوی فقال (ع): هو انه لو وضع عملك علی طبق و لم یجعل علیه غطاء و طیف به علی اهل الدنیا لما كان فیه شی تستحی منه.[4].

از علی (ع) درباره تقوی سئوال شد حضرت فرمودند: تقوی این است كه: اگر عمل تو را در طبقی مكشوف و سر باز بگذارند و دور دنیا بگردانند، تا مردم ببینند، جهتی نباشد كه از آن حیا كنی و خجالت بكشی و یا به تعبیر استاد اگر تمام اعمالت را از بلندگوی صحن مطهر حضرت معصومه (ع) برای مردم بخوانند، خم به ابرو نیاوری و خجالت نكشی.

ممكن است به ذهن كسی بیاید كه این در حد عصمت است، مگر غیر معصوم می تواند، منطبق بر این كلام علی (ع) باشد؟! می گوئیم، بله زیرا معصوم علاوه بر اینكه در محدوده عمل معصوم است، در محدوده نیت و فكر و تعقل هم

[صفحه 29]

معصوم است، و حتی فكر معصیت و نیت گناه را هم به ذهن مباركش خطور نمی دهد، و این حدیث فقط در محدوده اعمال و افعال صحبت می كند، یعنی اگر انسانی عملی نداشت كه موجب حیا و خجالت او شود دارای ملكه تقوی است، اگر چه در صقع و ناحیه نیت دچار خطا شود، پس غیر معصوم هم، می تواند مصداقی برای این سخن گهربار علی (ع) باشد.[5].


صفحه 27، 28، 29.








    1. بحارالانوار جلد 70/ و شرح نهج البلاغه خوئی جلد 12/ 115 ذیل همین خطبه.
    2. غرر الحكم.
    3. غرر الحكم.
    4. كتاب اثنا عشریه فی المواعظ العددیه، صفحه 434.
    5. قابل توجه است كه تعریف دو گونه است: 1- تعریف به جنس و فصل یك شی ء كه حقیقت آن مشخص می شود 2- تعریف به عوارض. از 6 روایتی كه ذكر كردیم می شود گفت معرف تقوی به عوارض بود یعنی از لازم پی به ملزوم بردن.